انسان شناسی



داشتم مافیا بازی می کردم که من مافیا بودم شب شد یکی رو زدیم از قضا بود اسسین هم یکی رو الکی زد که اونم یه شهروند بود صبح پاشد گفت من اومدم خونه تو پس تو مافیایی حالا از ما اصرار که اسکل تو رو مافیا زده اصن ربطی به من ندارن می‌گفت نه پس چرا دو تاست و من هر چی گفتم اسکل اونو اسسین زده نمی فهمید و چسبیده بود به من و منو کشتن خلاصه این داستان به آن جهت گفتم که بدونید با این که کار درست رو انجام میداد اما به خاطر بلاهتش بود و این که باختن باعث شده بود خون به مغزش نرسه نکته دیگه ای هم که وجود داره اینه که اسسین بدون دلیل یو کشت که این هم از بلاهتش ناشی میشه خلاصه خواستم بگم لطفا اون نباشید که کار درست رو با فکر غلط انجام میده و درست فکر کردن رو یاد بگیرید.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها